بازیهایی برای شناخت بدن
مترجم: محمّد حبیبی
تماس و شناخت بدن
شن زرد و نرم
هدف
تقویت رفتار حرکتی ریز و درشت، ایجاد حساسیّت برای حواس، تقویتِ حس لامسه، تقویتِ آمادگی تماس، ایجاد اعتماد به نفستعداد بچهها: 8 نفر
سن: 5- 6 سال
زمان: تقریباً 45 دقیقه
مکان: یک تپّه شنی در محل بازی، مکان مناسبی برای این بازی است.
وسایل مورد نیاز: آب، شیلنگ آب، چند عدد حوله، چند عدد آبپاش، الک، خاکانداز، چند عدد قالب کوچک
آغاز
تجمّع
بچّهها لباس شنا پوشیده و به محل بازی میروند. در آنجا رو به خورشید میایستند، دستهایشان را از هر دو طرف دراز میکنند، چشمها را میبندند، نفس عمیق میکشند و گرمای خورشید را پذیرا میشوند.آزاد کردن
بچّهها با تکان دادن بدن، پا به زمین کوبیدن یا لگد کردن زمین، خود را از فشارهای روزانه آزاد و انرژیشان را تخلیه میکنند. سپس به طرفِ آفتاب برمیگردند، دستها را از دو طرف دراز میکنند، نفس عمیق میکشند و بار دیگر خود را از گرما پر میکنند.احوالپرسی
بچّهها به طرف یکدیگر میروند، دست میدهند و با هم احوالپرسی میکنند.شناختِ شن
بچّهها روی شنها راه میروند. در آنجا میتوانند در یک فاز آزمایشی بلند، شنها را لمس، بو و حس کنند. این بازی را میتوان دو نفری یا تک نفری انجام داد.بازیهای دو نفره
بچّهها، دو نفری در داخل شنها دراز میکشند. شنهای خشک را به بدن یکدیگر میمالند و با شن، بدن دیگری را نوازش میکنند. سپس شنها را با آب خیس میکنند و بچّهها ماساژ و نوازش را دوباره شروع میکنند. در ضمن کار، میتوانند احساسات خود را به دیگری بگویند.بازیهای تیمی
چند نفر از بچّهها، یک نفر را در شنِ خشک یا نمور چال میکنند. این بازی گروهی را میتوان با توجه به میل بچّهها، چندین بار تکرار کرد.مبادله شناخت
بچّهها دایرهوار روی شنها مینشینند و میتوانند احساسات، شناختها و تجربههای خود را به دیگران بگویند.سفری رؤیای «تختخواب شنی»
بچّهها روی شنها دراز میکشند، چشمها را میبندند، به صدای محیط اطراف خود به دقت گوش میدهند و خود را برای چنین «سفری» آماده میکنند.در تختخوابی نرم از شن قرار داری.
دانههای بیشمار بسیاری بدنت را به نرمی در برمیگیرند.
کاملاً انبوه روی پوستت قرار دارند و تو را گرم نگه میدارند.
به آرامی در شن قرار داری، نفس عمیق میکشی و خودت را خوشبخت حس میکنی.
اکنون بدنت را با تمام نیرو در شنھا فشار میدهی.
دانههای بیشمار، تو را نگه میدارند، حفاظت میکنند، میپوشانند.
هر دانه شن تو را میبرد، به گونهای که آن را کاملاً حس میکنی.
آرام هستی و نفس عمیق میکشی.
خورشید به پوست شنی تو میتابد.
تو و شنها را گرم میکند.
خواب یک ساحل شنی طولانی را میبینی.
تو آنجا هستی، کاملاً آرامی و به صدای دریا گوش میدهی.
صدایی آرام از خود بیرون میدهی.
صدایِ پرندههایی را که در ساحل به این سو و آن سو پرواز میکنند، می شونی.
حالا، بوی دریا را حس میکنی.
بو را عمیقاً تنفس میکنی و به داخل میدهی.
خودت را خوشبخت حسی میکنی.
(مکثی کوتاه با موسیقی دلنشین)
اکنون دوست داری در این شن نرم بازی کنی.
دست و پایت را تکان میدهی و وزن بدنت را آهسته به این طرف و آن طرف میاندازی.
حس میکنی که ساحل چقدر نرم میشود.
تو را رها میکند، به تو آزادی میدهد.
اکنون چشمهایت را باز میکنی و خودت را در شن زرد و گرم میبینی.
پایان
بچّهها میتوانند خاکبازی کنند، خانهسازی کنند، چاله بکنند و ... در پایان، با شیلنگ به روی بچّهها آب میپاشند.شناخت بدن: تپه مورچهها
هدف
تقویت تماس اجتماعی، حس لامسه و حس کنجکاوی، بهبود حس کردن بدن و رفتار حرکتیتعداد بچّهها: 8 نفر
سن: 5- 6 سال
زمان: تقریباً 45 دقیقه
وسایل مورد نیاز: قابلمه نسوز؛ چند برگهی کاغذ کبریت، موسیقی تند، یک پَر، چند تکه پارچه، چند ترکه و شاخه چوب، یک لامپ معطر، یک پارچه ابریشمی، برای هر بچّه یک عدد پتو، گلهای خشک شده یا سنگهای رنگی، یک حلقهی لاستیکی، موسیقی ملایم، رادیو ضبط یک زنگ، نخ پشمی.
تدارک فضا: اتاق، تاریک و گرم است. فضای وسط اتاق را با کمک گلهای خشک شده یا سنگها، یک پارچه ابریشمی و یک لامپ معطر، به یک جوّ تفکر برانگیز بدل میکنند. پتوها، دایرهوار به دور اتاق پهن میشوند؛ موسیقی دلنشینی بازی را همراهی میکند.
آغاز:
قلم جادویی
بچّهها با لباسهای ورزشی سبک، روی پتوها مینشینند. هر کدام یک برگ کاغذ دریافت میکنند. با یک مداد جادویی (انگشت خود) میتوانند همه آنچه را که در این لحظه منفی میدانند؛ با دستخطی جادویی روی این برگهها بنویسند. سپس برگهها را در قابلمه میگذارند و میسوزانند.بچّهها آرزوهایی را که برای همان روز خود میکنند، بر روی برگهای مینویسند. برگهها را آتش میزنند و آنها را به سفر میفرستند.
احوالپرسی
یکی از بچّهها میایستد یا به طرف فرد دیگر میرود. به او حرف دلنشینی را میگوید و دست نوازش بر سرش میکشد. نفر مقابل نیز به همین صورت با او احوالپرسی میکند و تا آخر. در پایان، به یکدیگر دست میدهند و به همدیگر «صبح بخیر» میگویند.بازیهای تنفسی
- بچّهها روی پتوها دراز میکشند، عمیق و یکنواخت نفس میکشند. با صدای زنگ، نفس را نگه میدارند و با صدای دوبارهی آن، نفس را بیرون میدهند (تمرین را چند بار تکرار میکنند).- بچّهها سه بار، سریع و کوتاه نفس میکشند؛ سپس سه بار آهسته و طولانی
- پس از چندین بار تکرار، دوباره به آرامی نفس میکشند.
داستان شعرگونه «مورچه پُرکار» (چیستان)
بچّهها بر روی پتو نشسته و به متن زیر گوش میدهند:من در نظر آدمهای اینجا در این سرزمین
به عنوان موجودی پرکار و چابک شناخت شدهام.
هرچند کوچکم و خیلی زیبا نیستم،
اما در عوض میتوانم خیلی سریع حرکت کنم.
قدرتم مثل خرس است،
بار کشیدن برایم اصلاً سخت نیست.
دو نفری از زیر و رو کردن اشغال لذت میبریم،
بنابراین ما هیچ وقت دوست نداریم تنها باشیم.
پس از آن میرویم بعضی از چیزها را میآوریم.
و به هم کمک میکنیم هر جا که بتوانیم.
چیزهای شیرین را خیلی دوست داریم.
بوی مربا را از فاصله دور متوجه میشویم.
اما آدمهایی که ما را از خانه بیرون میاندازند،
متأسفانه با دنیای حیوانات آشنا نیستند.
کاشکی آنها میتوانستند زندگی ما را درک کنند.
تا اینقدر آسان ما را ندیده نگیرند.
وقتی که برای گردش به جنگل میروید،
برای یک بار هم که شده به اطرافیان بنگرید و کمی دقت کنید.
آنجا چه بسا ما را در حال دویدن ببینید،
یک بار دیگر به ما نگاه کنید و آرام بمانید.
داستان حرکت
مربّی، یک حلقه لاستیکی را در اتاق میگذارد و نخهای پشمی را پخش میکند. سپس از بچّهها میخواهد به داستان زیر با دقت گوش بدهند و حرکتهای گفته شده را تقلید کنند.در جنگلی میان کاجهای بسیار، تپه بزرگ مورچهها قرار دارد. بیش از هزاران مورچه خیلی آرام و انبوه در کنار هم قرار دارند و از آرامش صبحگاهی لذت میبرند. خورشید نورش را به جنگل هدیه میدهد. مورچهها به واسطهی گرما از خواب بیدار میشوند. کش و قوس میروند و از هم جدا میشوند. هر مورچه خیلی آهسته، سعی میکند. از تنگنای تپه بیرون بیاید. آنها بیقرارند و سینهمال حرکت میکنند و بدین ترتیب تپه مورچهها را از هم باز میکنند. حالا هر مورچه راه خودش را میگیرد و میرود. سوزن، برگ و شاخههای کوچک کاج را جمعآوری میکند و همه را با خودش میبرد. همگی پرکار ھستند و هیچ کس اجازه استراحت ندارد. تازه وقتی که خورشید در بالاترین نقطه خود در آسمان ظاهر شد، آنها استراحت کوتاه نیمروزی میکنند. دو نفری، سه نفری یا چهار نفری کاملاً نزدیک هم حرکت میکنند، کنار هم روی هم یا زیر هم قرار گرفتهاند. همدیگر را به نرمی لمس میکنند و هر کس تنفس دیگری را حس میکند. به صورت دراز کشیده باقی میمانند و خواب میبینند. باد ملایمی میوزد و مورچهها را از خواب نیمروزی بیدار میکند. کش و قوس میروند و کار را از نو از سر میگیرند.
تا دیر وقت، زمانی که بخواهد شب بشود، آنها سوزنهای کاج، ترکههای چوب و سایر گنجهای جنگل را با خود بار میکشند.
وقتی که خورشید غروب میکند، مورچهها به شدت خستهاند. دوباره به طرف تپه مورچه سینهمال میروند و خود را به هم فشرده کنار یکدیگر یا روی یکدیگر قرار میدهند. بدن کوچکشان، بدن طرف مقابل را گرم میکند و به سرعت همه به خواب میروند. در زیر نور ماه، تپه مورچهها کاملاً آرام است و آرامش دلنشینی بر جنگل حاکم است.
پیشنهادهایی برای شُل کردن
بچّههایی که مربی آنها را با پرلمس میکند، خود را از تپه مورچهها آزاد میکنند و میتوانند با دراز کردن دست و پا، کش و قوس رفتن، جفت پا پریدن، دویدن، راه رفتن و کارهای دیگر، بدنشان را شُل کنند.چنانچه خود را خوشحال دیدند، دایرهوار مینشینند و دربارهی تپهی مورچهها و شناختهای کسب کرده، با یکدیگر صحبت میکنند.
گفتگو: داستان مورچه و حرکت، چه چیزی به ما میآموزد؟
مضمونهای ممکن: همه جانوران دوست دارند به آنها توجه شود. کوچکترین جانوران نیز آفریده خداوند هستند و وظیفهای بر روی زمین دارند. جثهی جانور، بیانگر توان و نیروی آن نیست. جانوران کوچک نیز کارهای زیادی میتوانند انجام دهند، فقط اگر بخواهند.پایان «بازی پوشاندن»
یکی از نفرات روی پتو دراز میکشد. نفرات دیگر دستهایشان را آرام روی اعضای بدن او دراز کشیده میگذارند (سر، شانه، کمر، پا، ران، بازو). بدین ترتیب، بچّه دراز کشیده را برای چند دقیقه میپوشانند. بچهی دراز کشیده، خود تعیین میکند که چه وضعیتی باید داشته باشد.تذکر
مربّی میتواند دو گروه درست کند تا بتوان هر بچّه را برای مدت طولانیتری پوشاند. آنهایی که مایل نیستند پوشانده شوند، نقش پوشاننده را بازی میکنند. بچّهها با کمک این پوشش خوشایند، با گرما و احساس امنیت آشنا میشوند.تماس بدنی و شناخت بدن: جزیره پروانهها
هدف
تقویتِ تماس اجتماعی، تقویت حس کردن بدن، شناخت فضا، بهبود رفتار حرکتیتعداد نفرات: 6- 8 نفر
سن: 5- 6 سالهها
زمان: تقریباً 45 دقیقه
وسایل مورد نیاز: چند عدد سنجاق (گل سینه) پروانهای شکلِ کوچک، یک قوطی کنسرو زیبا یا یک قوطی کبریت برای حفظ کردن پروانهها، موسیقی (فلوت)، چند پر رنگی، مداد نقاشی، کاغذ، قیچی و زیردستیهای محکم نقاشی، برای هر نفر یک بالش، یک پارچه ابریشمی، یک شمع، گلهای خشک شده، سنگ، کبریت، رادیو ضبط، موسیقی دلنشین.
تدارک فضا: اتاق تاریک و گرم است. بچّهها با کمک پارچهای رنگی، یک شمع، گلهای خشک شده یا سنگهای رنگی، وسط اتاق را مهیا میکنند. گل سینهها را در قوطی میریزند و بالشها را دایرهوار قرار میدهند.
آغاز
بچّهها لباسهای ورزشی سبک میپوشند، بر روی زیرانداز مینشینند و دست یکدیگر را میگیرند. هر نفر ترانهای را برای خود زمزمه میکند.بچّهها میتوانند با چشم بسته ترانههای خود را در دلشان زمزمه کنند. هر وقت که خواستند، میتوانند به خواندن پایان دهند. تازه زمانی که سکوت مطلق حاکم شود، بازی پایان گرفته است.
بازی احوالپرسی
یک نفر از بچّهها از قوطی یک گل سینه بر میدارد، به طرف نفر دیگر میرود و گفته دلنشینی به او میگوید و گل سینه را به وی هدیه میدهد. بازی تا زمانی ادامه مییابد که همه بچّهها گل سینه داشته باشند.رها کردن
بچّهها برمیخیزند، آزادانه در اتاق حرکت میکنند، راه میروند، جفت پا میپرند، خود را تکان میدهند و هر آنچه را که به آنها فشار میآورد، لگد میکنند. چنانچه خود را آزاد و رها احساس کردند، دوباره بر روی حصیر مینشینند.پرواز پروانه (با همراهی فلوت)
- بچّهها به دقت به پروانه خود نگاه میکنند. هر کس که مایل باشد، میتواند همانند پروانهای در اتاق «پرواز کند.» با پایان یافتن موسیقی، همگی دوباره به سر جایشان «پرواز میکنند».بازیهای تنفسی و بازیهای صدا
- بچهها نقش بادی را بازی میکنند که قرار است پروانهها را با خود به هوا ببرد. به همین منظور، با بینی نفس عمیق میکشند و با دهان غنچه کرده، نفس را دوباره بیرون میدهند. این بازی، چندین بار تکرار میشود.- آنها نفس عمیق میکشند و با دهانِ کاملاً باز، نفس را دوباره بیرون میدهند (خودتان حس کنید که باد در چه زمانی شدیدتر است).
- هر نفر یک پَر را در دست خود میگذارد (به پروانه اجازهی پرواز میدهد). ابتدا با بینی نفس میکشد و سپس با بینی و از راه دهان آن را بیرون میدهد. بدین ترتیب، یاد میگیرند که چگونه میتوان با تنفس خود، پرها را به پرواز درآورد. بچّهها لبهای خود را آرام بر روی هم میگذارند و سعی میکنند با بازدم، پَر را به جلو فوت کنند. پس از آن، هر نفر پَر خود را با فوتی شدید به رقص یا حرکت در میآورد.
بازیهای تماسی (با همراهی فلوت)
- بچّهها دو به دو قسمتهای بدون لباسِ بدنِ یکدیگر را با پَر نوازش میکنند. هر کس که بخواهد، میتواند بالاتنه یا پاهای خود را لخت کند.- یکی از بچّهها دراز میکشد و بچّههای دیگر او را با پر نوازش میکنند. (پروانههای بسیاری بدنت را قلقلک میدهند). این بازی، چندین بار تکرار میشود.
جزیره پروانهها (با همراهی فلوت)
بچّهها، چهارزانو بر روی حصیر خود مینشینند و برای مدتی به گل سینهشان نگاه میکنند. آن را به کناری میگذارند، چشمها را میبندند و آرام و یکنواخت تنفس میکنند.در آن دوردست؛ در یک دریایی آبی، جزیرهای وجود دارد.
در قایق بادبانی کوچکی مینشینی و به راه میافتی.
وزش باد تو را به جزیره میرساند.
باد گرمی به میان موهایت میوزد و آرامش عظیمی تو را همراهی میکند. نگاهی به آسمان میاندازی.
خورشید، گرم و درخشان بر روی توست.
پرتوهایش سر، شکم، پا و دستهایت را گرم میکند.
احساس خوشایندی به تو دست میدهد. همه چیز بر وفق مراد است.
نگاهی به پایین میاندازی.
آب آبی روشن را تماشا میکنی.
ماهیهای رنگی بسیاری قایقت را همراهی میکنند.
به جلو نگاه میکنی.
جزیره نزدیکتر میشود، قایق آهسته در شن سُر میخورد.
پیاده میشوی. شنهای سفید و گرم در میان انگشتان پایت لیز میخورند.
گلزاری رنگارنگ نگاهت را به خود جلب میکند.
بوی سحرانگیز، تو را در برمیگیرد.
بوی گلها را عمیق تنفس میکنی.
اکنون پا به گلزار میگذاری و شگفت زده میشوی.
پروانههای رنگی بسیار بدون صدا در اطرافت پرواز میکنند.
پروانههای قرمز، زرد، سفید و رنگارنگ در باد گرم میرقصند.
روی گلها مینشینند، بالهای لطیفشان در آفتاب میدرخشد.
آنها روی گلها نشستهاند و به این طرف و آن طرف تاب میخورند.
بیحرکت آنجا ایستادهای و آنها را تماشا میکنی.
با آنها تاب میخوری. حرکتهایت، آرام و بیصداست.
کاملاً آرام هستی تا مزاحم این پروانهها نشوی.
ناگهان، پروانهای به طرفت میآید.
با بال زدنهای نرم و سبک، به تو نزدیکتر میشود و روی دستت مینشیند.
(مربی پروانهی هر بچّه را در دست او میگذارد.)
به آن نگاه میکنی، بسیار زیباست.
خیلی آرام در دستت نشسته است و به تو نگاه میکند.
دوست داری پروانه را با خودت ببرى.
آهسته بلند میشود، به طرف قایقت حرکت میکنی و با کمک باد، به طرف خانه برمیگردی.
دوست جدیدت، پروانه، نیز با تو میآید.
(مکثی کوتاه با موسیقی)
اکنون دوباره در خانه هستی.
روی پتویت نشستهایی.
آهسته چشمهایت را باز میکنی، کش و قوس میروی، خمیازه میکشی و به پروانهات نگاه میکنی.
بچّهها میتوانند با کمک سنگ سخنگو احساساتی را که در طول سفر داشتهاند، برای دیگران بازگو کنند.
پیشنهادهای پایانی:
پیشنهاد برای «شُل کردن بدن، رقص پروانههای رنگارنگ»(همراهی فلوت با رقص)
بچّهها میتوانند خود را از این آرامش تفکر برانگیز آزاد کنند و با پروانههای خود، آزادانه در اتاق جنب و جوش نمایند. با پایان گرفتن و موسیقی، به سر جاهای خود «پرواز میکنند.»
پیشنهاد ساخت «گلزار پروانهها»
(همراهی فلوت با رقص)بچّهها یک گل نقاشی میکنند، آن را با قیچی میبرند و به دور شمعی میگذارند و بدین ترتیب گلزاری به وجود میآورند که پروانهشان روی آن مینشیند.
منبع مقاله :
بیرمان، اینگرید؛ (1385)، بازیهایی برای تقویت احساس، ترجمه محمّد حبیبی. مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ سوم
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}